درست بعد از عید غدیر پانیذ عزیز من بیمار شد تا شنبه یک هفته بیماری سخت اسحال و استفراق اومده بود سراغ دختر من هر کاری که فکر کنی عزیزم برات کردم ولی انگار این ویروس نمی خواست بره تا اینکه روز جمعه با بابا مسعود رفتیم بیمارستان دکتر شیخ تا شاید فایده ای داشته باشد دکتر که معاینه کرد گفت ویروسه نگران نباشید اما برای اطمینان بیشتر یک آزمایش برات نوشت آزمایشو که دادی برای گرفتن جوابش سه ساعتی الاف بودیم گفتیم بریم نهار بخوریم و بعد بییاییم جواب رو بگیریم ولی اینقدر که تو تو ماشین جیغ میزدی برای یک لحظه حواسمون پرت شد و یک تصادف وحشتناکی کردیم که تا حالا تو عمرم ندیده بودم ولی به خیر گذشت فقط صدمه مالی دیدیم و هیچ کس کاری نشد ...